درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 67
بازدید دیروز : 109
بازدید هفته : 243
بازدید ماه : 209
بازدید کل : 74105
تعداد مطالب : 162
تعداد نظرات : 18
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


جوجه کوچولو




 فصل « آ »

آب از دستش نمیچکه !
آب از سر چشمه گله !
آب از آب تکان نمیخوره !
آب از سرش گذشته !
آب پاکی روی دستش ریخت !
آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم !
آب را گل آلود میکنه که ماهی بگیره !
آب زیر پوستش افتاده !
آب که یه جا بمونه، میگنده .
آبکش و نگاه کن که به کفگیر میگه تو سه سوراخ داری !
آب که از سر گذشت، چه یک ذرع چه صد ذرع ـ چه یک نی چه چه صد نی !
آب که سر بالا میره، قورباغه ابوعطا میخونه !
آب نمی بینه و گرنه شناگر قابلیه !
آبی از او گرم نمیشه !
آتش که گرفت، خشک و تر میسوزد !

 

آدم دست پاچه، کار را دوبار میکنه !
آدم زنده، زندگی میخواد !
آدم گدا، اینهمه ادا ؟!
آدم گرسنه، خواب نان سنگک می بینه !
آدم ناشی، سرنا را از سر گشادش میزنه !
آرد خودمونو بیختیم، الک مونو آویختیم !
آرزو بر جوانان عیب نیست !
آستین نو پلو بخور !
آسوده کسی که خر نداره — از کاه و جوش خبر نداره !
آسه برو آسه بیا که گربه شاخت نزنه !
آشپز که دوتا شد، آش یا شوره یا بی نمک !
آش نخورده و دهن سوخته !
آفتابه خرج لحیمه !
آفتابه لگن هفت دست، شام و ناهار هیچی !
آفتابه و لولهنگ هر دو یک کار میکنند، اما قیمتشان موقع گرو گذاشتن معلوم میشه !
آمدم ثواب کنم، کباب شدم !
آمد زیر ابروشو برداره، چشمش را کور کرد !
آنانکه غنی ترند، محتاج ترند !
آنچه دلم خواست نه آن شد — آنچه خدا خواست همان شد .
آنرا که حساب پاکه، از محاسبه چه باکه ؟!
آنقدر بایست، تا علف زیر پات سبز بشه !
آنقدر سمن هست، که یاسمن توش گمه !
آنقدر مار خورده تا افعی شده !
آن ممه را لولو برد !
آنوقت که جیک جیک مستانت بود، یاد زمستانت نبود ؟
آواز دهل شنیده از دور خوشه !
فصل « الف »
اجاره نشین خوش نشینه !
ارزان خری، انبان خری !
از اسب افتاده ایم، اما از نسل نیفتاده ایم !
از اونجا مونده، از اینجا رونده !
از اون نترس که های و هوی داره، از اون بترس که سر به تو داره !
از این امامزاده کسی معجز نمی بینه !
از این دم بریده هر چی بگی بر میاد !
از این ستون بآن ستون فرجه !
از بی کفنی زنده ایم !
از دست پس میزنه، با پا پیش میکشه !
از تنگی چشم پیل معلومم شد — آنانکه غنی ترند محتاج ترند !
از تو حرکت، از خدا برکت .
از حق تا نا حق چهار انگشت فاصله است !
از خر افتاده، خرما پیدا کرده !
از خرس موئی، غنیمته !
از خر میپرسی چهارشنبه کیه ؟!
از خودت گذشته، خدا عقلی به بچه هات بده !
از درد لا علاجی به خر میگه خانمباجی !
از دور دل و میبره، از جلو زهره رو !
از سه چیز باید حذر کرد، دیوار شکسته، سگ درنده، زن سلیطه !
از شما عباسی، از ما رقاصی !
از کوزه همان برون تراود که در اوست ! (( گر دایره کوزه ز گوهر سازند ))
از کیسه خلیفه می بخشه !
از گدا چه یک نان بگیرند و چه بدهند !
از گیر دزد در آمده، گیر رمال افتاد !
از ماست که بر ماست !
از مال پس است و از جان عاصی !
از مردی تا نامردی یک قدم است !
از من بدر، به جوال کاه !
از نخورده بگیر، بده به خورده !
از نو کیسه قرض مکن، قرض کردی خرج نکن !
از هر چه بدم اومد، سرم اومد !
از هول هلیم افتاد توی دیگ !
از یک گل بهار نمیشه !
از این گوش میگیره، از آن گوش در میکنه !
اسباب خونه به صاحبخونه میره !
اسب پیشکشی رو، دندوناشو نمیشمرند !
اسب ترکمنی است، هم از توبره میخوره هم ازآخور !
اسب دونده جو خود را زیاد میکنه !
اسب را گم کرده، پی نعلش میگرده !
اسب و خر را که یکجا ببندند، اگر همبو نشند همخو میشند !
استخری که آب نداره، اینهمه قورباغه میخواد چکار ؟!
اصل کار برو روست، کچلی زیر موست !
اکبر ندهد، خدای اکبر بدهد !
اگر بیل زنی، باغچه خودت را بیل بزن !
اگر برای من آب نداره، برای تو که نان داره !
اگر بپوشی رختی، بنشینی به تختی، تازه می بینمت بچشم آن وختی !
اگه باباشو ندیده بود، ادعای پادشاهی میکرد !
اگه پشیمونی شاخ بود، فلانی شاخش بآسمان میرسید !
اگه تو مرا عاق کنی، منهم ترا عوق میکنم !
اگر جراحی، پیزی خود تو جا بنداز !
اگه خدا بخواهد، از نر هم میدهد !
اگه خاله ام ریش داشت، آقا دائیم بود !
اگه خیر داشت، اسمشو می گذاشتند خیرالله !
اگر دانی که نان دادن ثواب است — تو خود میخور که بغدادت خرابست !
اگه دعای بچه ها اثر داشت، یک معلم زنده نمی موند !
اگه زاغی کنی، روقی کنی، میخورمت !
اگه زری بپوشی، اگر اطلس بپوشی، همون کنگر فروشی !
اگه علی ساربونه، میدونه شترو کجا بخوابونه !
اگه کلاغ جراح بود، ماتحت خودشو بخیه میزد .
اگه لالائی بلدی، چرا خوابت نمیبره !
اگه لر ببازار نره بازار میگنده !
اگه مردی، سر این دسته هونگ ( هاون ) و بشکن !
اگه بگه ماست سفیده، من میگم سیاهه !
اگه مهمون یکی باشه، صاحبخونه براش گاو می کشه !
اگه نخوردیم نون گندم، دیدیم دست مردم !
اگه نی زنی چرا بابات از حصبه مرد !
اگه هفت تا دختر کور داشته باشه، یکساعته شوهر میده !
اگه همه گفتند نون و پنیر، تو سرت را بگذار زمین و بمیر !
امان از خانه داری، یکی میخری دو تا نداری !
امان ازدوغ لیلی ، ماستش کم بود آبش خیلی !
انگور خوب، نصیب شغال میشه !
اوسا علم ! این یکی رو بکش قلم !
اولاد، بادام است اولاد اولاد، مغز بادام !
اول بچش، بعد بگو بی نمکه !
اول برادریتو ثابت کن، بعد ادعای ارث و میراث کن !
اول بقالی و ماست ترش فروشی !
اول پیاله و بد مستی !
اول ، چاه را بکن، بعد منار را بدزد !
ای آقای کمر باریک، کوچه روشن کن و خانه تاریک !
این تو بمیری، از آن تو بمیری ها نیست !
اینجا کاشون نیست که کپه با فعله باشه !
این حرفها برای فاطی تنبون نمیشه !
این قافله تا به حشر لنگه !
اینکه برای من آوردی، ببر برای خاله ات !
اینو که زائیدی بزرگ کن !
این هفت صنار غیر از اون چارده شی است !
اینهمه چریدی دنبه ات کو ؟!
اینهمه خر هست و ما پیاده میریم !
_______________________________
ضرب المثل های شیرین فارسی ” ب ”
+++++++++++++++++++++++
با آل علی هر که در افتاد ، ور افتاد .
با اون زبون خوشت، با پول زیادت، یا با راه نزدیکت !
با این ریش میخواهی بری تجریش ؟
با پا راه بری کفش پاره میشه، با سر کلاه !
با خوردن سیرشدی با لیسیدن نمیشی !
باد آورده را باد میبرد !
با دست پس میزنه، با پا پیش میکشه !
بادنجان بم آفت ندارد !
بارون آمد، ترکها بهم رفت !
بار کج به منزل نمیرسد !
با رمال شاعر است، با شاعر رمال، با هر دو هیچکدام با هرهیچکدام هر دو !
بازی اشکنک داره ، سر شکستنک داره !
بازی بازی، با ریش بابا هم بازی !
با سیلی صورت خودشو سرخ نگهمیداره !
با کدخدا بساز، ده را بچاپ !
با گرگ دنبه میخوره، با چوپان گریه میکنه !
بالابالاها جاش نیست، پائین پائین ها راش نیست !
بالاتو دیدیم ، پائینتم دیدیم !
با مردم زمانه سلامی و والسلام .
تا گفته ای غلام توام، میفروشنت !
با نردبان به آسمون نمیشه رفت !
با همین پرو پاچین، میخواهی بری چین و ماچین ؟
باید گذاشت در کوزه آبش را خورد !
با یکدست دو هندوانه نمیشود برداشت !
با یک گل بهار نمیشه !
با یک گل بهار نمیشه !
با یک گل بهار نمیشه !
به اشتهای مردم نمیشود نان خورد !
به بهلول گفتند ریش تو بهتره یا دم سگ ؟ گفت اگر از پل جستم رریش من و گرنه دم سگ !
بجای شمع کافوری چراغ نفت میسوزد !
بچه سر پیری زنگوله پای تابوته !
بچه سر راهی برداشتم پسرم بشه، شوهرم شد !
بخور و بخواب کار منه، خدا نگهدار منه !
بد بخت اگر مسجد آدینه بسازد — یا طاق فرود آید، یا قبله کج آید !
به درویشه گفتند بساطتو جمع کن ، دستشو گذاشت در دهنش !
بدعای گربه کوره بارون نمیاد !
بدهکار رو که رو بدی طلبکار میشه !
برادران جنگ کنند، ابلهان باورکنند !
برادر پشت ، برادر زاده هم پشت
خواهر زاده را با زر بخر با سنگ بکش!
برادری بجا، بزغاله یکی هفت صنار !
برای کسی بمیر که برات تب کنه !
برای همه مادره، برای ما زن بابا !
برای یک بی نماز، در مسجد و نمی بندند !
برای یه دستمال قیصریه رو آتیش میزنه !
بر عکس نهند نام زنگی کافور !
به روباهه گفتند شاهدت کیه ؟ گفت: دمبم !
بزبون خوش مار از سوراخ در میاد !
بزک نمیر بهار میاد — کنبزه با خیار میاد !
بز گر از سر چشمه آب میخوره !
به شتره گفتند شاشت از پسه ، گفت : چه چیزم مثل همه کسه ؟!
به شتر مرغ گفتند بار ببر، گفت : مرغم، گفتند : بپر، گفت : شترم !
بعد از چهل سال گدایی، شب جمعه را گم کرده !
بعد از هفت کره، ادعای بکارت !
بقاطر گفتند بابات کیه ؟ گفت : آقادائیم اسبه !
به کیشی آمدند به فیشی رفتند !
به گربه گفتند گهت درمونه، خاک پاشید روش !
به کچله گفتند : چرا زلف نمیزاری ؟ گفت : من از این قرتی گیریها خوشم نمیاد !
به کک بنده که رقاص خداست !
بگو نبین، چشممو هم میگذارم، بگو نشنو در گوشمو میگیرم، اما اگر بگی نفهمم، نمیتونم !
بگیر و ببند بده دست پهلوون !
بلبل هفت تا بچه میزاره، شیش تاش سسکه، یکیش بلبل !
بمالت نناز که بیک شب بنده، به حسنت نناز که بیک تب بنده !
بماه میگه تو در نیا من در میام !
بمرغشان کیش نمیشه گفت !
بمرگ میگیره تا به تب راضی بشه !
بوجار لنجونه از هر طرف باد بیاد، بادش میده !
بهر کجا که روی آسمان همین رنگه !
به یکی گفتند : سرکه هفت ساله داری ؟ گفت : دارم و نمیدم، گفتند : چرا ؟ گفت : اگر میدادم هفت ساله نمیشد !
به یکی گفتند : بابات از گرسنگی مرد . گفت : داشت و نخورد ؟ !
بمیر و بدم !
به گاو و گوسفند کسی کاری نداره !
بیله دیگ، بیله چغندر !
__________________
ضرب المثل های شیرین فارسی ” پ ”
++++++++++++++++++++
پا را به اندازه گلیم باید دراز کرد !
پای خروستو ببند، بمرغ همسایه هیز نگو !
پایین پایین ها جاش نیست، بالا بالا ها راش نیست !
پز عالی، جیب خالی !
پس از چهل سال چارواداری، الاغ خودشو نمیشناسه !
پس از قرنی شنبه به نوروز میافته !
پستان مادرش را گاز گرفته !
پسر خاله دسته دیزی !
پسر زائیدم برای رندان، دختر زائیدم برای مردان، موندم سفیل و سرگردان !
پدر کو ندارد نشان از پدر — تو بیگانه خوانش نخوانش پسر !
پشت تاپو بزرگ شده !
پنج انگشت برادرند، برابر نیستند !
پوست خرس نزده میفروشه !
پول است نه جان است که آسان بتوان داد !
پول پیدا کردن آسونه، اما نگهداریش مشکله !
پول حرام، یا خرج شراب شور میشه یا شاهد کور !
پولدارها به کباب، بی پولها به بوی کباب ،
پول ما سکه عُمَر داره !
پیاده شو با هم راه بریم !
پیاز هم خودشو داخل میوه ها کرده !
پی خر مرده میگرده که نعلش را بکنه !
پیراهن بعد از عروسی برای گل منار خوبه !
پیرزنه دستش به درخت گوجه نمیرسید، می گفت : ترشی بمن نمیسازه !
پیش از آخوند منبر نرو !
پیش رو خاله، پشت سر چاله !
پیش قاضی و معلق بازی !
__________________
ضرب المثل های شیرین فارسی ” ت ”
تا ابله در جهانه، مفلس در نمیمانه !
تابستون پدر یتیمونه !
تا پریشان نشود کار بسامان نرسد !
تا تریاق از عراق آرند، مار گزیده مرده باشد !
تا تنور گرمه نون و بچسبون !
تا چراغ روشنه جونورها از سوراخ میان بیرون !
تا شغال شده بود به چنین سوراخی گیر نکرده بود !
تا کرکس بچه دارشد، مردار سیر نخورد !
تا گوساله گاو بشه ، دل مادرش آب میشه !
تا مار راست نشه توی سوراخ نمیره !
تا نازکش داری نازکن، نداری پاهاتو دراز کن !
تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها !
تا هستم بریش تو بستم !
تب تند عرقش زود در میاد !
تخم دزد، شتر دزد میشه !
تخم نکرد نکرد وقتی هم کرد توی کاهدون کرد !
تا تو فکر خر بکنی ننه، منو در بدر میکنی ننه !
ترب هم جزء مرکبات شده !
ترتیزک خریدم قاتق نونم بشه، قاتل جونم شد !
تره به تخمش میره، حسنی به باباش !
تعارف کم کن و بر مبلغ افزا !
تغاری بشکنه ماستی بریزد — جهان


یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:3000ضرب المثل شیرین فارسی, :: 10:44 قبل از ظهر ::  نويسنده : رضا

 

طنز / بی‌ناموسی در ملأ عام و توقیف عروسی ها



 

 

طنز – چند وقتی است که نیروی محترم انتظامی عزم خود را جزم کرده که هرگونه بی‌ناموسی را در نطفه خفه کند. علی‌العجاله دو گونه بی‌ناموسی را با شرح و تفصیلات عرض می‌کنم:

گونه اول – قلیان
رئیس پلیس اطلاعات و امنیت عمومی فرمانده انتظامی قم به فارس گفته است: «در صورت مشاهده استفاده از قلیان در پارک‌ها و بوستان‌ها در ملأ عام با افراد برخورد می‌شود.»
۱- در صورتی که در ملأ عام از قلیان استفاده شود برخورد می‌شود یا اگر طرف یک گوشه‌ای داشت قلیان می‌کشید او را می‌آورند در ملأ عام برخورد به خوردش می‌دهند؟
۲- چه نوع استفاده‌ای از قلیان؟ از قلیان چندین و چند نوع استفاده می‌شود؟
۳- اگر کسی از کل قلیان استفاده کند، پلیس با او برخورد می‌کند یا اگر فی‌المثل از جزء جزء قلیان هم استفاده می‌کرد پلیس به او خواهد خورد؟
۴- آیا جرم استفاده از کوزه قلیان با جرم استفاده از نی قلیان برابر است؟
۵- آیا پلیس با کسانی که از لاغری مثل نی‌قلیان هستند هم برخورد می‌کند؟
۶- آیا فقط با فرد خاطی برخورد می‌شود یا با هرکس دیگری هم که در پارک است برخورد می‌کنند؟ چون گفته‌اند: «با افراد برخورد می‌شود» و نگفته‌اند با فرد خاطی برخورد می‌کنند. یعنی اگر من قلیان بکشم با نوه عموی من که آن طرف پارک مشغول تاب و سرسره بازی است هم برخورد می‌شود؟

رئیس پلیس اطلاعات و امنیت عمومی فرمانده انتظامی قم: «در بسیاری از موارد اعتیاد به مواد مخدر از سیگار و قلیان شروع شده است.»
۱- پس چرا با سیگار برخورد نمی‌شود؟
۲- فقط اینها نیست. مکان هم در اعتیاد مهم است. طبق نظر کارشناسانی چون قلی چت‌فروش و کامران علف، در اکثر موارد اعتیاد از «سرکوچه» و «پارک» با یک پک حشیش شروع می‌شود. با این حساب باید با هرکس که سرکوچه یا توی پارک هست هم برخورد کنند.
۳- اعتیاد همیشه با رفیق بد شروع می‌شود. لذا باید اساساً با کلیه اجتماعات بیش از یک نفر، برخورد شود.

رئیس پلیس اطلاعات و امنیت عمومی فرمانده انتظامی قم:‌ «قهوه‌خانه‌های غیر‌مجاز پلمب می‌شوند و قهوه‌خانه‌های مجاز حق‌ ارائه قلیان در ملأ عام را ندارند.»
۱- یعنی باید بروند در پستو جوان‌ها را معتاد کنند؟
۲- من مانده‌ام که چرا یکدفعه اعلام نمی‌کنند: «الیوم استعمال انواع تنباکو با قلیان در حکم اقدام علیه امنیت کشور، بر هم زدن نظم عمومی، تشویش اذهان عمومی، غارتگری بیت‌المال (البته به استثنای اختلاس)، اعتیاد، BBC، VOA، فارسی ۱، آکادمی گوگوش،‌ خانواده هاشمی‌رفسنجانی، جاسوسی، آنجلینا جولی و سایر موارد می‌باشد.»

گونه دوم – عروسی
فرمانده انتظامی مشهد هم به گزارش ایسنا گفته است: «خودرو‌های توقیف‌شده به علت آلودگی صوتی و کاروان‌های عروسی از یک تا سه ماه در پارکینگ خواهند بود که در اجرای این طرح از طریق دوربین‌های سطح شهر به در منازل افراد رفته و ماشین‌های آنان را توقیف خواهیم کرد.»
۱- اگر در سایر موارد پلیس می‌کوشد تا ناهنجاری‌ها را در نطفه خفه کند، در این مورد خاص با سرعت عمل بهتری به میدان آمده و قبل از هر اقدامی، خاطیان را به سزای اعمال قبلی و بعدیشان می‌رساند.
۲- بدین وسیله جداً مرسی. اصلاً چه معنی دارد که جماعت در خیابان با ماشین راه بیفتند و بوق بزنند که معلوم شود امشب چه خبر است. مگر هرجا و هروقت از این خبر‌هاست، می‌آیند قبلش بوق می‌زنند و به اطلاع همگان می‌رسانند؟ خب این طوری جوان عزب به گناه می‌افتد دیگر.
۳- اگر آمدند در خانه و عروس و داماد به هر دلیلی در را باز نکردند، آیا مثل طرح جمع‌آوری ماهواره با «راپل» وارد حیاط می‌شوند که ماشین را ببرند؟ فقط مأموران عزیز دقت کنند که وقتی از دم پنجره رد می‌شوند یک «یا‌الله» بگویند و سرفه‌ای هم بکنند، بد نیست.
۴- آیا خود عروس و داماد را هم همراه با آلت جرم (اتومبیل گل‌زده) به پارکینگ منتقل می‌کنند یا نه؟ اگر آنها را هم می‌برند، آیا توی یک ماشین نگاهشان می‌دارند یا جدا جدا؟
۵- قطعاً مورد ۴ زاییده ذهن من و شوخی محض است اما شما فرض کنید یک پارکینگ بزرگ پر از ماشین‌های گل‌زده را که داخل هر کدامشان دو مرغ عشق عاشق، دو دسته گل نو شگفته، عروس خانم و شاه داماد، مشغول سپری کردن ماه عسلشان هستند.

 



شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:طنز / بی‌ناموسی در ملأ عام و توقیف عروسی ها, :: 9:46 قبل از ظهر ::  نويسنده : رضا

 .

کیکی برای استاد (عکس)


روشی نوین برای امتحان نگرفتن استادها در روز معلم ! 
 

جون مادرت امتحان نگیر

 



شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:کیکی برای استاد (عکس), :: 9:42 قبل از ظهر ::  نويسنده : رضا

 

فكر ميكنين پسرا و دخترا چه جوري نيمرو درست ميكنن؟

 

 دخترها:

1- توي ماهيتابه روغن ميريزن

2- اجاق گاز زير ماهيتابه رو روشن ميكنن

3- تخم مرغها رو ميشكنن و همراه نمك توي ماهيتابه ميريزن

4- چند دقيقه بعد نيمروي آماده رو نوش جان ميكنن

 

پسرها:

1- توي كابينتهاي بالايي آشپزخونه دنبال ماهيتابه ميگردن

2- توي كابينتهاي پاييني دنبال ماهيتابه ميگردن و بلاخره پيداش ميكنن

3- ماهيتابه رو روي اجاق گاز ميذارن

4- توي ماهيتابه روغن ميريزن

5- توي يخچال دنبال تخم مرغ ميگردن

6- يه دونه تخم مرغ پيدا ميكنن

7- چند تا فحش ميدن

8- دنبال كبريت ميگردن

9- با فندك اجاق گاز رو روشن ميكنن و بوي سركه همراه دود آشپزخونه رو بر ميداره

10- ماهيتابه رو ميشورن (بگو چرا روغنش بوي ترشي ميداد!)

11- ماهيتابه رو روي اجاق گاز ميذارن و توش روغن واقعي ميريزن

12- تخم مرغي كه از روي كابينت سر خورده و كف آشپزخونه پهن شده رو با دستمال پاك ميكنن

13- چند تا فحش ميدن و لباس ميپوشن

14- ميرن سراغ بقالي سر كوچه و 20 تا تخم مرغ ميخرن و برميگردن

15- تلويزيون رو روشن ميكنن و صداش رو بلند ميكنن

16- روغن سوخته رو ميريزن توي سطل و دوباره روغن توي ماهيتابه ميريزن

17- تخم مرغها رو ميشكنن و توي ماهيتابه ميريزن

18- دنبال نمكدون ميگردن

19- نمكدون خالي رو پيدا ميكنن و چند تا فحش ميدن

20- دنبال كيسهء نمك ميگردن و بلاخره پيداش ميكنن

21- نمكدون رو پر از نمك ميكنن

22- صداي گزارشگر فوتبال رو ميشنون و ميدون جلوي تلويزيون

23- نمكدون رو روي ميز ميذارن و محو تماشاي فوتبال ميشن

24- بوي سوختگي رو استشمام ميكنن و ميدون توي آشپزخونه

25- چند تا فحش ميدن و تخم مرغهاي سوخته رو توي سطل ميريزن

26- توي ماهيتابه روغن و تخم مرغ ميريزن

27- با چنگال فلزي تخم مرغها رو هم ميزنن

28- صداي گــــــــــل رو از گزارشگر فوتبال ميشنون و ميدون جلوي تلويزيون

29- سريع برميگردن توي آشپزخونه

30- تخم مرغهايي كه با ذرات تفلون كنده شده توسط چنگال مخلوط شده رو توي سطل ميريزن

31- ماهيتابه رو ميندازن توي سينك

32- دنبال ظرفهاي مسي ميگردن

33- قابلمهء مسي رو روي اجاق گاز ميذارن و توش روغن و تخم مرغ ميريزن

34- چند دقيقه به تخم مرغها زل ميزنن

35- ياد نمك ميفتن و ميرن نمكدون رو از كنار تلويزيون برميدارن

36- چند ثانيه فوتبال تماشا ميكنن

37- ياد غذا ميفتن و ميدون توي آشپزخونه

38- روي باقيماندهء تخم مرغي كه كف آشپزخونه پهن شده بود ليز ميخورن

39- چند تا فحش ميدن و بلند ميشن

40- نمكدون شكسته رو توي سطل ميندازن

41- قابلمه رو برميدارن و بلافاصله ولش ميكنن

42- چند تا فحش ميدن و انگشتهاشون كه سوخته رو زير آب ميگيرن

43- با يه پارچهء تنظيف قابلمه رو برميدارن

44- پارچه رو كه توسط شعله آتيش گرفته زير پاشون خاموش ميكنن

45- نيمروي آماده رو جلوي تلويزيون ميخورن و چند تا فحش ميدن



جمعه 15 ارديبهشت 1391برچسب:فكر ميكنين پسرا و دخترا چه جوري نيمرو درست ميكنن؟, :: 3:45 بعد از ظهر ::  نويسنده : رضا

 .

شاهکار یک دختر خیلی باهوش ایرانی

دختر مجردیه بنده خدایی بود که این داستانو اینطوری تعریف میکرد که میگفت:...

دوستم مژگان با یه پسر خیلی پولدار دوست شده بود و تصمیم داشت هر طور شده باهاش عروسی کنه ، تو یه مهمونی یه دفعه از دهنش پرید که 5 ساله دفتر خاطرات داره و همه چیزشو توش می نویسه ، این آقا هم گیر داد که دفتر خاطراتتو بده من بخونم!

از فردای اون روز مژگان و من نشستیم به نوشتنه یه دفتر خاطرات تقلبی واسش ، من وظیفه قدیمی جلوه دادنشو داشتم ، 10 جور خودکار واسش عوض کردم ، پوست پرتقال مالیدم به بعضی برگاش ...، چایی ریختم روش ...

مژی هم تا می تونست خودشو خوب نشون داد و همش نوشت از تنهایی و من با هیچ پسری دوست نیستمو خیلی پاکم و اصلا دنبال مادیات نیستم و فقط انســــانیت برام مهمه و ...

بعد از یک هفته کار مداوم ما و پیچوندن آقای دوست پسر ، دفتر خاطراتو بُرد تقدیم ایشون کرد ... آقای دوست پسر در ایکی ثانیه دفتر خاطرات رو بر فرق سر مژی کوبید و گفت :
منو چی فرض کردی؟

اینکه سالنامه 1390 هست! تو 5 ساله داری تو این خاطره می نویسی؟

و اینگونه بود که مژی هنوز مجرد است...




پنج شنبه 14 ارديبهشت 1391برچسب:شاهکار یک دختر خیلی باهوش ایرانی, :: 10:15 قبل از ظهر ::  نويسنده : رضا

 

شوهران برگزیده سال +عکس

 

مقام های سوم تا اول امسال

 

مقام سوم را شرکت کننده ای از ترکیه بدست آورد

شوهران برگزیده سال

 

 

مقام دوم هم نصیب شرکت کننده ای از صربستان شد

شوهران برگزیده سال

 

 

و

شرکت کننده ی ایرلندی مقام نخست را کسب کرد

به خاطر حرکت واقعا رمانتیک خود

ببینید : دست خانم را گرفته

شوهران برگزیده سال

 

 

 

 

مقام های سوم تا اول سال پیش

 

یکم از بلژیک

شوهران برگزیده سال

 

دومی آمریکایی بود

شوهران برگزیده سال

 

و سومی از انگلستان

شوهران برگزیده سال




پنج شنبه 14 ارديبهشت 1391برچسب:شوهران برگزیده سال +عکس, :: 10:11 قبل از ظهر ::  نويسنده : رضا

 

گفت و گوی خواندنی با بروبکس سوسن خانم!

 آنها اسم شان را گذاشته اند. «بروبکس»؛ گروهی که با کلیپ «سوسن خانم» به شهرت رسیدند و تقریبا بخش عمده ای از شهرتی که امروز کسب کرده اند را مدیون کلیپ های جذابی هستند که با هزینه های بعضا کم و گاهی هم زیاد ساخته اند. بروبکس نمونه یک گروه پرآوازه غیرمجاز است که توانسته با کمک ابزاری به نام کلیپ به شهرت برسد و موسیقی اش را به گوش مخاطب خود برساند. آنها از حالا به بعد قرار است به صورت مجاز کار کنند و دیگر خبری از فعالیت زیرزمینی نیست. این را خشایار، کیوان و حمید با اطمینان کامل می گویند. در این مصاحبه بروبکس سورپرایزهای زیادی برای شما دارند که در دومین شماره یکشنبه در سال 91 شما را غافلگیر خواهد کرد. از ورود آنها به دنیای سینما بگیرید تا دلیل خواندن در عروسی ها و ماجرای سیروان و...
 

بروبکس


*بچه ها برای شروع خودتان را معرفی کنید.

کیوان: من کیوان مرادی هستم و آبان 1362 به دنیا آمده ام. در دانشگاه رشته کامپیوتر را دنبال کردم و از سال 80 هم همراه حمید و خشایار به صورت حرفه ای وارد موسیقی شدم.

خشایار: من هم خشایار مرادی و متولد فروردین 1363 هستم. در رشته مهندسی عمران تحصیلاتم را ادامه داده ام. شاید بد نباشد بدانید که پسرعموی کیوان و پسرخاله حمید هم هستم.

حمید: حمید فروزمند هستم و مرداد 1363 متولد شده ام و متالوژی خوانده ام.

*حمید شنیده ام پدر تو نظامی است، راضی کردنش برای ورود به «بروبکس» سخت نبود؟

حمید: چرا تا حدی، اما به هر حال با این موضوع کنار آمد. البته بابا زیاد با کارم مخالفت داشت، مشکل اینجا بود که موسیقی ما را زیاد جدی نمی گرفت و این کار را به عنوان یک شغل اصلا قبول نداشت.

*تو خودت مگر این کار را به عنوان شغل قبول داری؟

در حال حاضر، نه!

*در مقابل توجیه های تو چه می گفتند؟

حمید: می گفتند برو درس ات را بخوان! این مسخره بازی ها چیه؟ (خنده)

خشایار: به هر حال چون ساخت موزیک ویدئو در ایران کار جدیدی است و عمر آن به 10 سال هم نمی رسد، خانواده ها نمی توانستند آن را بفهمند و باید در این مورد به آنها حق دارد. شاید امروز خیلی از خانواده ها، مثل خانواده ما به این باور رسیده باشند که این کار آنطورها هم که فکرش را می کردند بد نیست، اما متاسفانه جامعه و قوانین ما آن را قبول نکرده و به همین دلیل هم نمی توانیم در آن پیشرفت کنیم.

*امروز که به شهرت رسیده اید خانواده تان، شما و کارتان را جدی می گیرند؟

کیوان: من هم در ابتدا شرایطی شبیه به شرایط حمید داشتم. پدر و مادرم در ابتدا زیاد کارمان را جدی نمی گرفتند، اما الان که کارمان با استقبال مواجه شده، آنها هم حمایتم می کنند.

حمید: برای من فرق چندانی نکرده و همچنان کارم را جدی نمی گیرند.

خشایار: به هر حال آرزوی هر خانواده ای این است که موفقیت فرزندانش را ببیند. موفقیت ما به خانواده های مان ثابت شده است و به آن احترام می گذارند.

 

بروبکس


*نام گروه از کجا آمد؟

خشایار: در جاده لواسان بودیم و با کیوان داشتیم به سمت تهران حرکت می کردیم و با هم در مورد نام گروه هم صحبت می کردیم که در میان نام هایی که می گفتیم به «بروبکس» رسیدیم.

*لیدر گروه چه کسی بود؟

خشایار: ما لیدر خاصی نداشتیم. دور هم جمع می شدیم و با موسیقی خودمان را سرگرم می کردیم. مثلا روی آهنگ های دیگر می خواندیم و... درواقع آن اوایل موسیقی برای مان جنبه سرگرمی داشت که کم کم رنگ و بوی جدی گرفت.

*چطوری جدی شد؟

خشایار: کم کم به این نتیجه رسیدیم که این آهنگ ها انگار مخاطب و خریدار دارد و هستند کسانی که به آن گوش کنند.

*کدام آهنگ ها؟

خشایار: خب این ماجرا به خیلی وقت قبل برمی گردد و دقیق یادم نیست، مثلا ما آن زمان یکسری آهنگ ساخته بودیم که نام یکی شان پیتزا بود.

حمید: یکی از آهنگ ها هم اتل متل توتوله بود...

خشایار: آره... آن سال ما آمدیم و «اتل متل توتوله» را به یک سبک جدید و با فرمی جدید خواندیم. یک بار در خیابان با هم بودیم که دیدیم در یکی از ماشین ها این آهنگ پخش می شد. به این نتیجه رسیدم که کارمان می تواند طرفدار و مخاطب داشته باشد.

*آهنگ ها را چطور می ساختید؟

خشایار: کیوان بیشتر می تواند در این مورد توضیح دهد اما تا آنجایی که من در جریانم. روزهای اول با نرم افزاری به نام «دنس ای جی» کارها را می ساختیم.

کیوان: البته الان با نرم افزار «کیوبیس» که حرفه ای تر هم هست کار می کنیم. ببین ما در واقع موسیقی را نمی ساختیم بلکه کار ما یک نوع کاور بود. تکه های مویسقی را به هم می چسباندیم و بعد روی آن هر چه به ذهن مان می آمد می خواندیم.

خشایار: کار خودمان است.

*از چه زمانی به این نتیجه رسیدید که می توانید از این راه درآمد داشته باشید؟

خشایار: ما الان هم فکر نمی کنیم در این راه پولی باشد (خنده)... واقعا تا زمانی که این کار را به صورت غیرمجاز دنبال کنید، پول چندانی نصیب تان نمی شود و درآمدی که بتوان روی آن حساب کرد به دست نمی آید. البته این در همه جای دنیا وجود دارد، وقتی کاری را به صورت مجاز انجام نمی دهید نمی توانید رویش حساب باز کنید.

 

بروبکس


*اگر پولی در میان نبود، پس چه انگیزه ای باعث شد وارد موسیقی زیرزمینی شوید و آن را هم حدود 10 سال ادامه دهید؟

خشایار: ما دوست داشتیم کاری انجام دهیم که همه لذت ببرند و با ارایه کارهای متفاوت، باعث شادی مردم شویم و ذهنیت خودمان را به مردم نشان دهیم.

حمید: واقعا ما آن اوایل به بعد مالی ماجرا نگاه نمی کردیم.

*به شهرت چطور؟

حمید: من خودم شخصا شهرتی که از موسیقی به دست آید را دوست داشتم.

خشایار: ببین این را نمی توان انکار کرد که همه انسان ها شهرت را دوست دارند و دنبال به دست آوردن آن هستند.

*و البته شهرت معمولا پول هم می آورد...

خشایار: خب ما فعلا به شهرت رسیده ایم اما به پول نه!

*کیوان برای تو هم شهرت مهم بود؟

کیوان: من از موسیقی و آهنگ سازی لذت می بردم و صادقانه می گویم که شهرت ناشی از موسیقی زیاد برایم مهم نبود. البته دوست داشتم که کارهایمان را همه گوش کنند اما هدفم از ورود به موسیقی صرفا رسیدن به شهرت نبود.

خشایار: ببین اگر فقط دنبال شهرت باشید، زیاد نمی توانید موفق باشید. شما برای موفقیت در هر کاری باید آن مقوله را دوست داشته باشید و بعد به مسایل دیگر فکر کنید و وارد آن شوید. البته برای اینکه مشهور شوید می توانید بروید و مدل شوید و بدون اینکه این کار را دوست داشته باشید، به شهرت برسید. اما موسیقی یا هنر اینطور نیست و برای ورود به آن باید هم علاقه در شما وجود داشته باشد و هم استعداد داشته باشید.

*و این علاقه در شما هم وجود داشت...

خشایار: صددرصد. وقتی کارمان را دو نفر گوش می دادند، ذوق و شوقی در ما به وجود می آمد و این ذوق باعث می شد که برویم و بنشینیم روی کارمان و ارتقای کیفیت آن تفکر کنیم.

کیوان: مثلا زمانی که داشتیم آهنگ «سوسن خانوم» را می ساختیم به این فکر نمی کردیم که برویم و به اصطلاح یک کار بترکون بسازیم. ما با آن آهنگ و آن کلیپ ارتباط خوبی برقرار می کردیم و دوست داشتیم آن را منتشر کنیم و ببینیم سلیقه مردم چطور است و اصلا توقع نداشتیم در این حد مورد استقبال واقع شود.

*اما این کار تمام ویژگی های لازم برای تبدیل شدن به کار هیت را داشت...

کیوان: مثلا چی؟

 

بروبکس


*مثلا این که شما رفتید در بیابان و سوار شتر شدید...

خشایار: ما دوست داشتیم مخاطب را شوکه کنیم...

کیوان: خب ما در کلیپ «بابا تو دیگه کی هستی» هم از این کارها کم نکردیم. اما این موضوع دلیل نمی شود که آهنگ هیت شود. شاید باورت نشود. اما بعد از اینکه مراحل ساخت «سوسن خانم» به پایان رسید خودمان می گفتیم «بابا تو دیگه کی هستی» بهتر از آب درآمده است اما وقتی کار منتشر شد «سوسن خانوم» خیلی بیشتر مورد استقبال واقع شد.

خشایار: هماطور که گفتم می خواستیم مخاطب را شوکه کنیم و یک کار عجیب و غریب انجام دهیم.

حمید: در کارهای مان به این فکر می کردیم که به تکرار نرسیم و هر بار، کار جدیدی انجام دهیم.

*برای ساخت کلیپ «سوسن خانوم» چقدر هزینه کردید؟

خشایار: حدود سه میلیون تومان.

*اصلا چرا سوسن؟ سوسن اسمی است که این روزها کمتر به گوش می خورد...

حمید: ما خواستیم از اسمی در آهنگ استفاده کنیم که یک مقدار قدیمی و البته خاص باشد.

خشایار: می خواستیم اسمی را برای شخصیت این آهنگ انتخاب کنیم که همان اول وقتی شنیده می شود، باعث خنده مخاطب شود.

حمید: امیدوارم توضیح ما در مورد انتخاب این اسم برای آهنگ، کسانی که نامشان سوسن است را ناراحت نکرده باشد. سوسن خیلی هم اسم باکلاسی است.

*شما بعد از «سوسن خانوم» آهنگی ساختید به نام «اون منم» که برایش کلیپ تولید نکردید، چرا؟

کیوان: بعد از «بابا تو دیگه کی کسی» هم آهنگی خواندیم به  نام «از حرم سرا تا آمستردام» که برای آن هم کلیپ نساختیم. یک جورهایی تصمیم گرفتیم کارهایی که مقداری با سلیقه عام فاصله داشت را بدون ساخت کلیپ منتشر کنیم.

خشایار: شاید به این دلیل بود که برای این جنس آهنگ ها نمی توانستیم کلیپ های جذاب و خانوادگی تولید کنیم.

*کلیپ این آهنگ را در یکی از کافه های تهران ضبط کردید که خیلی هم باعث شهرت این کافه شد. برای تبلیغ این کافه پولی هم دریافت کردید؟

خشایار: نه، دوستان فقط این اجازه را دادند تا کار را آنجا ضبط کنیم. به نظرم اگر هم این کافه به شهرت رسید واقعا سزاوار این موضوع بود. ما به خیلی از لوکیشن ها سر زدیم و از آنها خواستیم که به ما اجازه ضبط این کلیپ را بدهند اما در مقابل خواست ما مبالغ سنگینی درخواست کردند اما این دوستان به ما محبت کردند بدون دریافت هزینه دو روز کافه را در اختیار ما قرار دادند.

کیوان: آن زمان ما شهرت چندانی نداشتیم و همین که از ما پولی بابت ضبط این کلیپ مطالبه نکردند واقعا جای تشکر داشت.

 

بروبکس


*قبول دارید که کلیپ در دیده شدن شما و شنیده شدن موسیقی تان تاثیر زیادی داشته؟

خشایار: صددرصد.

*در یکی از مصاحبه هایتان می خواندم که گفته بودید ما سعی می کنیم از خط قرمزها عبور نکنیم، اما الان کلیپ، یک خط قرمز بزرگ در موسیقی محسوب می شود...

خشایار: ما الان سعی می کنیم از این خط قرمز هم فاصله بگیریم. این کار آخری که از ما مشاهده کردید، در حیطه غیرمجاز آخرین کلیپی بود که ما ساختیم چون احساس می کنیم در این مسیر حرکت کردن و ادامه فعالیت دادن برای ما دست آورد خاصی ندارد. کلیپ غیرمجاز بود و ما الان به این نتیجه رسیده ایم که نباید به این شکل کار کنیم.

*زمانی که شما داشتید «سوسن خانوم» را می ساختید نمی دانستید کلیپ غیرمجاز و خط قرمز است؟

خشایار: ببین زمانی بود که می گفتند اگر در کلیپ از خانوم ها استفاده نشود مشکل خاصی به وجود نمی آید، اما الان شرایط فرق کرده است. امروز یا باید مجاز باشید یا غیرمجاز! شما نمی توانید عرف را رعایت کنید و کلیپ هم بسازید.

*و البته موسیقی شما هم مجاز نبود که بخواهید کلیپ مجاز تولید کنید..

خشایار: من می توانم به جرات بگویم که ماجزو مودب ترین گروه های غیرمجاز بودیم. مشکل اصلی قوانین با سبک و شیوه موسیقی ما بود. ما واقعا دوست داشتیم موسیقی بسازیم که بتوانیم مجاز باشیم و هرچه جلو آمدیم هم سعی کردیم کارمان را به مجاز نزدیک کنیم اما متاسفانه یکی از ارکان اصلی که در کار ما وجود داشت. ویدئو بود که به قول شما خط قرمز است.

*پس با این تفاسیر که می گویید موسیقی را دنبال نخواهید کرد؟

خشایار: این چیزی که تا به حال از ما دیدید، ایده ما در موسیقی و کلیپ بود. ما امروز می خواهیم وارد حیطه فیلمسازی شویم و ایده های تصویری خود را در قالب فیلم های مجاز ارایه دهیم. موسیقی ما وابسته به کلیپ هایمان هست، پس اگر ایده های تصویری خود را بسازیم و اسمس را بگذاریم فیلم و برایش مجوز بگیریم، می توانیم حداقل به یکی از خواسته های مان برسیم.

*فیلمسازی یک مقدار پروژه بزرگی نیست؟

خشایار: من هم باهات موافقم که فیلمسازی پروژه بسیار بزرگی است. ما الان حدود یک سال است که داریم روی این مقوله مطالعه می کنیم، کتاب می خوانیم، فیلم های آموزشی می بینیم و... اما آخرش چی؟ ما یا باید تا آخر عمرمان غیرمجاز بمانیم و مدام در استرس باشیم که مشکلی برای مان به وجود نیاید و یا باید تصمیمی بگیریم که بتوانیم در چهارچوب های قانونی کار کنیم.

*اما خیلی ها هم بودند که با موسیقی زیرزمینی آغاز کردند و بعد از چند سال به صورت مجاز وارد بازار موسیقی شدند...

خشایار: ببین ذات موسیقی «بروبکس» به این خاطر جذاب بود که کلیپ هم همراهش بود. ما نصف حرف مان را با کلیپ به مخاطب القا می کردیم..

*خب شما می توانستید به صورت مجاز هم کلیپ هایتان را ارایه دهید، مثل کاری که گروه آریان یا مهدی مقدم انجام دادند...

خشایار: این را فراموش نکن که نوع موسیقی و فرم حرکاتی که در کلیپ های مان انجام می دهیم هیچ وقت مجاز نخواهد شد.

کیوان: برای مجاز شدن باید ذات موسیقی و کارمان را تغییر دهیم و آن زمان هم که دیگر «بروبکس» نیستیم.

خشایار: ببین مثلا محسن چاوشی یا محسن یگانه آن زمان که به صورت زیرزمینی کار می کردند هم، مجاز بودند چون ذات موسیقی شان مجاز بود و مشکل خاصی نداشت، اما ما اگر بخواهیم برویم و مجاز شویم باید ذات ترانه هایمان را تغییر دهیم و اسکلت کارمان را تغییر دهیم.

*برای جهت دهی به این علاقه ای که به سینما و فیلمسازی دارید چرا در آموزشگاه های سینمایی شرکت نمی کنید؟

خشایار: این موضوع هم در برنامه های مان گنجانده شده ولی به نظرم ابتدا باید با مقدمات کار و با مطالعه با کتاب های مرجع آشنا شویم و بعد به کلاس های سینمایی مراجعه کنیم.

کیوان: شخصا خیلی دوست دارم در کلاس های اصغر فرهادی شرکت کنم و با نگاهی که به فیلمسازی دارد آشنا شوم.

*و قرار است در فیلمسازی هم فضای فانتزی که در موسیقی داشتید را حفظ کنید؟

خشایار: بله،همین فضایی که در کلیپ هایمان دیدید را در حوزه فیلم هم دنبال خواهیم کرد. فضایی مثبت، فانتزی و کمدی! الان یک فیلم کوتاه سی دقیقه ای است که داریم روی آن کار می کنیم و انشالله بعد از پایان نگارش فیلمنامه آن را خواهیم ساخت.

*قرار است برای کار اولتان از بازیگران حرفه ای استفاده کنید؟

خشایار: صددرصد از بازیگران حرفه ای استفاده خواهیم کرد اما هنوز گزینه قطعی مدنظر نداریم.

*و مضمونش هم طنز است؟

حمید: بله، طنز است اما جنس کمدی آن با فیلم های طنزی که دیده اید کمی متفاوت است.

*درمورد فیلمسازی هم قرار است که به صورت گروهی کار کنید؟ یعنی بروبکس می رود و فیلم می سازد؟

خشایار: ببین قرار است در مرحله فیلمنامه هر سه با هم مشارکت داشته باشیم اما در اجرا هرکس بخشی از کار را انجام می دهد. مثلا بیشتر کارهای تدوین را قرار است کیوان انجام دهد.

کیوان: خب همیشه اینطور بوده که بیشتر کارهای کامپیوتری گروه را من انجام می دادم. البته من مجری تفکرات گروه در ادیت فیلم هستم و اینطور نیست که خودسرانه کار را پیش ببرم.

*موسیقی تولید می کنید که فقط مردم را سرگرم کنید؟

کیوان: قطعا یکی از اهداف مان این موضوع است...

حمید: ما با موسیقی سعی می کنیم مردم راشاد کنیم و به آنها انرژی مثبت دهیم.

خشایار: کلا به هنر مثبت گرایش زیادی داریم.ما فیلم ترسناک کمتر نگاه می کنیم تا فیلم های کمدی! هر سه نفر ما به اشعاری که به سمت و سوی منفی میل می کند، علاقه ای نداریم و در مجموع موسیقی مثبتی را می پسندیم که از ابتذال هم فاصله دارد.

 

بروبکس


*در حیطه موسیقی زیرزمینی به همه جا رسیده اید، نه...؟

خشایار: ما دوست داریم مجاز شویم...

*خب این را که گفتید امکانش نیست...

حمید: یک مدت دنبال موسیقی رفتیم اما به دلیل غیرمجاز بودن نتوانستیم به جایگاهی که می خواستیم برسیم. امروز به این نتیجه رسیده ایم که در حوزه تصویر می توانیم مجاز کار کنیم و دنبال مجاز شدن هم رفته ایم.

خشایار: شما اگر به طنزهایی که در کلیپ های ما وجود دارد دقت کنید متوجه می شوید که اگر موسیقی را از روی آن برداریم. ظرفیت این را دارد که به یک فیلم مجاز تبدیل شود.

*می توانیم تا اینجای بحث به این نتیجه رسیم که شما بیشتر از موسیقی به شهرت علاقه دارید؟

خشایار: نه، استدلالت برای این نتیجه گیری چیست؟

*شما امروز موسیقی را کنار می گذارید و سمت فیلمسازی می روید تا دیده شوید...

خشایار: چرا فکر می کنی دلیل این تغییر مسیر شهرت و دیده شدن است؟ ما دوست داریم کارمان را به صورت استاندارد به ثبت برسانیم و همه جا با صدای بلند بگوییم که این کار ماست. شما نمی توانید بگویید من یک هنرمندم اما پلیس همیشه دنبالم است که من را دستگیر کند. زیرزمینی کارکردن، یک جورهایی کار قاچاق است. شما نمی توانید بگویید که من قاچاقی ام، اما در کارم موفق ام!

حمید: این را هم لازم است بگویم که وقتی ما می گوییم می خواهیم وارد فیلمسازی شویم، منظورمان این است می خواهیم وارد کارگردانی شویم و قصد نداریم در فیلم های مان بازی کنیم.

خشایار: ما اگر بخواهیم هم الان نمی توانیم بازیگر شویم! ما دوست داریم که فیلمسازی را تجربه کنیم و خودمان را در این مدیوم هم محک بزنیم.

کیوان: ببین امروز شهرت ما طوری شده که اگر بخواهیم کار موسیقی غیرمجاز را ادامه دهیم با مشکلات زیادی مواجه خواهیم شد. از طرفی نمی توانیم از کارهای هنری دست بکشیم و تنها کاری که می توانیم انجام دهیم این است که به نوعی وارد حیطه مجاز شویم تا بتوانیم هنرمان را به نمایش بگذاریم.

خشایار: من هم با صحبت کیوان موافقم! اما کار هنری را دوست داریم و نمی توانیم آن را رها کنیم. مثلا خودم بعد از اینکه این همه سال در عرصه موسیقی فعالیت کرده ام نمی توانم آن را کنار بگذارم و به تحصیلاتم برسم.

حمید: به هر حال ما یک جورایی عمر و جوانی خودمان را پای هنر و موسیقی گذاشته ایم و این خیلی سخت است که بخواهیم آن را کنار بگذاریم.

کیوان: در مورد فیلمسازی این را باید اشاره کنم که از همان ابتدا و قبل از اینکه خواننده شویم ما آرزو داشتیم یک روز فیلم بسازیم و درواقع عاشق سینما و فیلمسازی بودیم.

خشایار: راست می گوید! زمانی که سن و سال کمتری داشتیم به صورت افراطی فیلم می دیدیم و بعضی روزها بود که چهار فیلم در یک روز تماشا می کردیم.

*این علاقه به سینما چطور در شما به وجود آمد؟

کیوان: من اولین فیلمی که دیدم و خیلی رویم تاثیر گذاشت. «The Green Mile» بود. از آن به بعد، به صورت حرفه ای شروع کردم به فیلم دیدن... بعد هم که وارد موسیقی و کلیپ شدیم علاقه در فیلمسازی هر روز در من بیشتر و بیشتر شد.

 

بروبکس


حمید: من هم اولین بار و در سن 14 سالگی، با «ترمیناتور» به سینما علاقمند شدم. جلوه های ویژه این فیلم خیلی برایم جالب بود و فکر می کنم حلقه گم شده سینمای ایران هم همین جلوه های ویژه است. امیدوارم بتوانیم یک روز جای خالی این مقوله را هم در سینمای ایران پر کنیم.

*به نظر شما مشکل اصلی سینمای ایران چیست؟

خشایار: فکر می کنم در سینمای ایران هیچ چیز درست انجام نمی شود. مثلا یک موضوع مهم این است که Story Board اصلا جایگاهی در سینمای ایران ندارد، کارگردان می آید و می گوید بچینید، می خواهیم بگیریم...

کیوان: برای همین کلیپ آخری که ساختیم، کل فضا را به صورت سه بعدی ساختیم و از روی فضایی که ساختیم Story Board کلیپ را به وجود آوردیم و کار را آغاز کردیم.

*شما موسیقی دیگران را کاور می کنید؟

خشایار: ما آن اوایل سراغ آهنگ های خوب دنیا می رفتیم و روی آنها اشعار خوب و مناسب می گذاشتیم و با یک ویدئوی جذاب آن را منتشر می کردیم. اما بعد از «بابا تو دیگه کی هستی» دیگر کاری را کاور نکردیم.

کیوان: البته ما از همان اول هم آهنگ هایی که کاور بود را ا علام می کردیم که این آهنگ کاور فلان آهنگ خارجی است و هیچ وقت مخاطب مان را گول نزدیم نکته جالب این است که آهنگی که ما کاور نکردیم و خودمان ساختیم (سوسن خانوم) با استقبال ویژه ای مواجه شد.
*اصولا کاور در موسیقی دنیا مساله حل نشده ای است؟

خشایار: کاور  کردن باید با اجازه صاحب اثر باشد مرگ این که چیزی حدود پانزده – بیست سال از آن موزیک گذشته باشد. کاور یک موسیقی اگر جالب از آب دربیاید اصلا چیز بدی نیست اما یک وقتی هست که یک نفر می آید و با کاورکردن یک موسیقی معروف آن را خراب می کند که به نظرم این زیاد جالب نیست.

*مثلا الان فرزاد فرزین در آلبوم جدیدش آهنگ «سکوت» محسن یگانه را کاور کرده است، با کارش موافقید؟

خشایار: اگر با اجازه این کار را کرده چه اشکالی دارد؟

کیوان: به نظر من اگر کار طوری آماده شده که مردم از آن لذت می برند هیچ اشکالی ندارد. البته همانطور که خشایار گفت باید با اجازه صاحب اثر این کار انجام شود.

حمید: من فکر می کنم ایشان کار درستی انجام نداده اند. به هر حال «سکوت» آهنگی بود که به شدت مورد استقبال قرار گرفت و کاور کردن آن، کار منطقی به نظر نمی آید.

*برای ضبط آهنگ های تان از نوازنده هم استفاده می کنید؟

کیوان: نه، همه سازهای ما الکترونیک است و نوازنده ندارد.

خشایار: الان بزرگترین سمپل های سازهای آکوستیک دنیا هم الکترونیک و کامپیوتری است.

*بزرگترین آرزوی هر خواننده ای برگزاری کنسرت است، این آرزوی شما هم هست؟!

خشایار: این آرزو در ذهن ما هنوز زنده است اما زمانی این کار را انجام خواهیم داد که بتوانیم این کار را قانونی انجام دهیم. به نظر من دیگر باید زیرزمین را رها کرد و نباید به کار زیرزمینی، کنسرت زیرزمینی و ... دلخوش بود.

حمید: کار زیرزمینی آینده ای ندارد و هرکس که این کار را انجام می دهد فکر می کنم به این نتیجه رسیده که برخلاف جریان آب شنا کردن کار منطقی نیست و بالاخره شما را از پا درخواهد آورد.

 

بروبکس

 



معاف شده ایم!

*به نظرتان وجود شبکه موسیقی مجاز در ساماندهی فضای موسیقی کشور می تواند موثر باشد؟ و اصلا می توان کلیپ مجازی تهیه کرد که به دل مردم هم بنشیند؟

کیوان: کلیپی که بخواهد در چهارچوب خط قرمزهای کنونی ساخته شود قدرت رقابت با کلیپ هایی که از شبکه های ماهواره ای ارایه می شود را نخواهد داشت.

خشایار: یک خط قرمز قانونی داریم و یک خط قرمز عرفی!

حمید: فکر می کنم تاسیس این شبکه یک راه جدید است و به نظرم خیلی می تواند راهگشا باشد. به هر حال ما تا به حال چنین چیزی نداشتیم و تاسیس آن یک قدم به جلو است.

*اگر مسوولیتی داشتید اولین کاری که انجام می دادید چه بود؟

کیوان: من اجازه می دادم موسیقی های مختلف به گوش مردم بخورد و مردم خودشان موسیقی مورد علاقه شان را انتخاب کنند.

خشایار: من اگر جای وزیر ارشاد بودم یک مجوز توپ به گروه بروبکس می دادم (خنده)!

حمید: من هم اگر در این شرایط قرار می گرفتم با اینکه زیاد سخت گیری نمی کردم اما یکسری محدودیت ها را هم اعمال می کردم تا در آهنگ ها هر صحبتی بیان نشود.

*نظرتان در مورد ساسی مانکنیسم چیست؟

خشایار: ببین در موسیقی هایی از این جنس، کلماتی در ترانه هایش استفاده می شود که به نوعی زننده است. به نظر من موسیقی باید به گونه ای باشد که بتوان آن را در بین خانواده هم گوش کرد. من فکر می کنم این جنس از موسیقی خانوادگی نیست!

*موسیقی شما خانوادگی است؟

خشایار: ما سعی کرده ایم خانوادگی باشیم. تمام تلاش مان را به خرج داده ایم که بتوانیم عرف جامعه را رعایت کنیم و هنجارها را نشکنیم.

حمید: الان خیلی از طرفدارهای ما از بین کودکان و نوجوانان هستند.

*سربازی هم رفته اید؟

کیوان: من معاف شده ام. چند ماه قبل از اینکه به سربازی اعزام شوم، در جریان بازی فوتبال رباط صلیبی پایم پاره شد و شامل معافیت پزشکی شدم.

حمید: من هم به خاطره نمره بالای چشمانم معاف شدم.

خشایار: من هم به خاطر بالابودن سن پدرم معاف شدم.

*تفریح تان چیست؟

کیوان: کار، تفریح ماست و اکثر اوقات هم در کنار هم هستیم.

حمید: البته تفریحات شخصی خودمان را هم داریم... فوتبال، پلی استیشن، فیلم دیدن و... هم جزوی از تفریحات ماست.

 

بروبکس


*صفحه فیس بوک هم دارید؟

خشایار: من قبلا داشتم اما مدتی است که آن را مسدود کرده ام.

حمید: برای من هم غیرفعال است.

کیوان: من دارم.

*استقلالی هستید یا پرسپولیسی؟

کیوان: استقلالی ام اما آنطور که فکر کنی تعصبی باشم، نیستم.

حمید: پرسپولیسی ام.

خشایار: بستگی دارد دلم برای چه تیمی بسوزد (خنده)

*روزی را می بینید که مهمان تلویزیون شوید؟

خشایار: من علاقه خاصی به این موضوع ندارم.

کیوان: من هم علاقه ای به حضور در تلویزیون ندارم.

حمید: به نظر من خوب است.

 



فقط در مجالس خاص حضور پیدا می کنیم
 

بروبکس


*شما در مراسم های عروسی هم می خوانید؟

خشایار: بله ولی خیلی کم و به شرطی که مراسم خیلی خاص باشد!

*چرا؟

خشایار: چون ما نمی خواهیم به شخصیت هنری مان لطمه ای وارد شود.

حمید: از طرفی ما که نمی توانیم کنسرت برگزار کنیم در این مراسمات با واکنش های مردم در مورد آهنگ های مان آشنا می شویم و محک خوبی برای اجرای زنده است.

*این پیشنهاد کی بود که در مراسم عروسی بخوانید؟

خشایار: پیشنهاد پول بود (خنده)...

*در عروسی ها فقط آهنگ های خودتان را می خوانید؟

خشایار: بله. ما فقط 45 دقیقه در مراسم شرکت می کردیم 5 آهنگی که داریم را به صورت زنده اجرا می کردیم.

حمید: ما در واقع به عنوان مهمان ویژه در مراسم حضور پیدا می کنیم و بعد از پایان برنامه می رویم.

*برای هر مراسم چقدر می گیرید؟

خشایار: بهتر است ندانید (خنده)!

*تا به حال پیش نیامده که اقوام یا دوستان تان بخواهند که از آنها در کلیپ هایتان استفاده کنید؟

خشایار: نه، اگر هم بوده به صورت شوخی و مزاح بیان شده است.

کیوان: خیلی از افرادی که ما را در کوچه و خیابان می بینند خیلی جدی و پرادعا می آیند و می گویند از ما در کلیپ هایتان استفاده کنید.

خشایار: ما روی کاری که می خواهیم تولید کنیم وسواس زیادی داریم و کوچکترین چیزی که بخواهد به کار لطمه بزند را از کار حذف می کنیم و به همین دلیل هم خیلی کم پیش می آید بی دلیل کسی را وارد کلیپ ها کنیم.

حمید: این نکته را هم بد نیست به حرف بچه ها اضافه کنم که از آنجایی که ایده های کلیپ متعلق به خودمان است، خودمان در آن بازی می کنیم تا بتوانیم به بهترین شکل افکارمان را جلوی دوربین پیاده کنیم، خیلی کم پیش می آید که از افراد دیگر در کارمان استفاده کنیم.

 



برای زندگی هیچ جا ایران نمی شود

*شما سال گذشته در کنسرت سیروان شرکت کردید، سیروان ابتدا شما را معرفی نکرد و آنقدر مردم نام شما را صدا زدند که او مجبور شد حضور شما را در سالن اعلام کند، شما مگر مهمان سیروان نبودید که او شما را معرفی نکرد؟ از این موضوع ناراحت نشدید؟

کیوان: نه، ما مهمان سیروان نبودیم و خودمان به خاطر اینکه کارهایش را دوست داشتیم، بلیط خریدیم و به کنسرتش آمدیم. شخصا از اینکه نام ما در سالن اعلام نشد ناراحت نشدم، اما اگر جای سیروان بودم حتما معرفی می کردم چون ما باهم همکار هستیم...

خشایار: واقعا دلیلی برای ناراحتی ما وجود نداشت. ما برای استفاده کردن از موسیقی سیروان رفته بودیم و نیامده بودیم که کسی ما را معرفی کند. نه در آنجا و نه در هیچ جای دیگر توقع نداشتیم و نداریم که ما را بیش از حد معمول تحویل بگیرند چون ما هم مثل همه مردم عادی هستیم و فقط شاید تنها فرقی که با مردم داریم این است که عده بیشتری با ما آشنا هستند.

*شاید چون غیرمجاز هستید ترسیدید که معرفی تان کند...

حمید: خب برادر خودش (زانیار) هم خواننده غیرمجاز است اما او را در سالن معرفی کرد.

خشایار: به نظر من سیروان وظیفه نداشت که کسی را معرفی کند و به همین دلیل هم نباید از او ناراحت شد. البته به نظر من اگر همان ابتدا ما را معرفی می کرد، به نفع خودش بود چون همه مردم ما را دیده بودند و اگر معرفی می کرد خیلی زیباتر بود. همانطور که گفتید سیروان مجبور شد ما را در سالن معرفی کند و این چیزی است که برای خود او خوب نبود.

*بعد از اینکه با «بروبکس» به شهرت رسیدید به این فکر نکردید که از هم جدا شوید و به صورت مستقل کار کنید؟

خشایار: واقعا نه! هرکدام از ما اگر بخواهیم به طور مستقل کار کنیم هرگز نمی توانیم به موفقیتی که بروبکس دارد برسیم. ما عاشق کار گروهی هستیم، از ایده های هم استفاده می کنیم و با خرد جمعی به یک ایده کامل برای کارمان می رسیم.

*مغز متفکر گروه کدام تان است؟

کیوان: همه با هم فکر می کنیم و به نتیجه می رسیم.

*هیچ وقت به کارکردن در خارج از کشور فکر نکرده اید؟

خشایار: این شرایط برای ما فراهم بود که به خارج از کشور برویم و موسیقی را هم ادامه دهیم اما فقط یک موضوع باعث شد که این کار را نکنیم و آن هم علاقه ای است که ما به ایران داریم. من زندگی در خارج از کشور را هم تجربه کرده ام، اما عقیده دارم هیچ جا برای زندگی مثل ایران نیست.

*آینده کاری برایتان مهم نبود؟

خشایار: آینده ای آنجا نیست. شادمهر عقیلی از ایران رفت. به نظرت کار شادمهر بعد از مهاجرت خیلی بهتر شد؟

*البته موسیقی شما به موسیقی شادمهر ارتباط چندانی ندارد...

خشایار: به نظرمن این تفکرات و ایده های خوبی که در موسیقی ما وجود دارد مختص ایران است.

کیوان: اصلا فرض کنیم که ما به خارج مهاجرت کنیم، موسیقی را ادامه دهیم و موفق هم شویم، وقتی نمی توانیم به ایران بازگردیم چه فایده ای دارد؟

به کار خوب فکر می کنیم

*موفقیت های «جدایی نادر از سیمین» هم در تمایل شما به فیلمسازی دخیل بود؟

کیوان: نه این موضوع همانطور که گفتیم به سال های قبل بازمی گردد و ما همیشه به سینما و فیلمسازی علاقمند بودیم. اما به شخصه وقتی فیلم آقای فرهادی را دیدم به سینمای ایران امیدوار شدم.

*نظرتان در مورد اسکاری که فرهادی گرفت چیست؟

کیوان: من وقتی تصاویر را می دیدم اشک در چشمانم حلقه زده بود.

حمید: واقعا لذت بخش بود.

خشایار: باعث افتخار بود واقعا! انسان لذت می برد که یک ایرانی در معتبرترین مراسم سینمایی دنیا توانسته جایزه کسب کند.

*احتمالا به اسکار گرفتن که فکر نمی کنید؟

خشایار: ما امروز به این فکر می کنیم که یک کار خوب تولید کنیم که بتوانیم نظر مردم را جلب کنیم. ما فقط می خواهیم یک کار خوب ارایه دهیم، همین.

*و علاقه به سینما هم باعث شد که کلیپ هایتان اینقدر خوب از آب دربیاید؟

خشایار: این علاقه ذاتی بود و ما هیچ وقت به این فکر نکردیم که حالا چون فیلمسازی و سینما را دوست داریم برویم و کلیپ بسازیم. کلیپ نسبت به فیلم پروژه بسیار سبک تری بود چون کلیپ در نهایت سه – چهار دقیقه است اما فیلم دنیای دیگری است. فیلمسازی برای ما یک هدف بزرگ است که داریم تلاش می کنیم به آن برسیم.

*شما کلیپ ها را به شبکه های موسیقی می فروختید؟

خشایار: اصلا! ما کلیپ ها را روی اینترنت قرار می دادیم و شبکه های مختلف هم آهنگ ها را از این طریق به دست می آوردند.

*سینمای ایران را تا چه اندازه ای دنبال می کنید؟

خشایار: ما اکثر فیلم هایی که بیرون می آید را تهیه می کنیم و می بینیم. آخرین فیلمی هم که همراه هم دیدیم فیلم «اسب حیوان نجیبی است» بود.

کیوان: اگرچه می شد از یک جایی به بعد انتهای داستان را حدس زد اما در مجموع فیلم خوب و استانداردی بود. اکثر فیلم های ایرانی اینطور هستند که در انتهای فیلم از اینکه چرا برای دیدن آن وقت گذاشته اید تاسف می خورید.
*خب شما هم قرار است در همین فضا کار کنید...

خشایار: ما سعی می کنیم اگر قرار است فیلمی بسازمی، آن را در شرایط


پنج شنبه 14 ارديبهشت 1391برچسب:گفت و گوی خواندنی با بروبکس سوسن خانم!, :: 10:6 قبل از ظهر ::  نويسنده : رضا

 

مریلا زارعی بدون مقدمه رفت سر اصل مطلب!

مریلا زارعی بازیگر سینمای ایران با نگارش یاد‌داشتی موفقیت ساره بیات در جایزه حلقه منتقدان لندن را به او تبریک گفت. 

متن کامل این یادداشت بدین شرح است:

 

مریلا زارعی

« با سلام

قصد دارم بدون مقدمه بروم سر اصل مطلب...

بعد از موفقیت بی نظیر و انرژی بخش فیلم "جدایی نادر از سیمین" در اعلام نظری که فی البداهه هم بود اشاره کردم؛ موفقیت فرهادی خونی تازه در رگ‌های سینماگران و خانواده سینما پمپاژ کرده .

در این روزگار که تقریبا نامهربانان همگی هم و غم خود را در ایجاد فضای آکنده از یاس و دشمنی به کار بسته‌اند ،می‌خواهم اعتراف کنم که در این گام بلند به سمت جهانی شدن و قرار گرفتن نام پر افتخار کشورم در رسانه‌های دوست و دشمن به حقیقتی دیگر رسیده‌ام؛ آن هم این است که برای جهانی شدن و مدیریت جهانی باید ادبیات آن را نیز بیاموزیم یا اگر اموخته‌ایم دوباره به یاد بیاوریم.

به جای این‌که در این عرصه به قضاوت‌های غیر منصفانه بنشینیم ،به جای آن که به آرای موافق و مخالف بی احترامی کنیم و حق اعلام نظر را از یکدیگر سلب نماییم و چشم‌مان را به سوابق همکارانمان ببندیم و آن‌ها را با الفاظ سخیف کوچک بشماریم که حاصلی جز خفقان و بسته شدن راه تنفس بر خود و همنوعانمان نخواهد داشت، بیاییم با یکدیگر مهربان‌تر باشیم.

موافق یا مخالف فیلم اصغر فرهادی هر دو محترمند و این زمان است که هم به موافقین هم به مخالفین پاسخ مقتضی را خواهد داد. پس بیاییم به جای رفتار بدوی و کودکانه به آینده این مرز و بوم و میراثی که قرار است برای آیندگان از فرهنگ کشورمان به جا بگذاریم، بیندیشیم.

ومن در این لحظه علاقمندم که از خودم شروع کنم..

می خواهم وجد و شادمانیم را از جایزه اخیر و موفقیت فیلم "جدایی..." در حلقه منتقدان لندن بعد از دریافت جایزه گلدن گلوب ابراز نمایم...

بگویم که در این لحظه چقدر خوشحالترم که همکارمان، خانم ساره بیات هم در زنجیره موفقیت‌های فیلم جدایی... سهم خود را گرفت.

افتخار این سینماست که یک بازیگر ایرانی در کنار رقیبان قدر و هنرمندان نام‌آور سینمای جهان عرض اندام می‌کند آن‌هم در شمایل زن سنتی ایرانی با تمام صداقت‌ها و ترس‌هایش با تمام صبوری‌ها و رنج‌هایش و با تمام نجابتش و...

امیدوارم در آینده شاهد موفقیت‌های بعدی این فیلم باشیم، یا بهتر است بگویم شاهد موفقیت فیلم‌مان باشیم .چرا که دیگر اصغر فرهادی به تنهایی مالک این اثر هنری نیست.

این ملت ایران،پرچم ایران است که دریافت کننده این افتخارات خواهد بود...

باز هم به اقای اصغر فرهادی و ساره بیات عزیز و تمام خانواده سینما این موفقیت را که توانایی‌های بازیگران زن سینمای ایران را به رخ جهانیان کشید ،تبریک می‌گویم.»

مریلا زارعی
 

 



پنج شنبه 14 ارديبهشت 1391برچسب:مریلا زارعی بدون مقدمه رفت سر اصل مطلب!, :: 10:5 قبل از ظهر ::  نويسنده : رضا

 

عکسی از جوانی حمید لولایی

حمید لولایی بازیگر سینما و تلویزیون ایران است و بیشتر در نقش‌های طنز ظاهر می‌شود . با مجموعه ساعت خوش به کارگردانی مهران مدیری به همراه بازیگرانی مانند رضا عطاران، رضا شفیعی جم، نصرالله رادش، نادر سلیمانی، سعید آقاخانی، ارژنگ امیرفضلی و بسیاری دیگر از بازیگران طنز به شهرت رسید. چند سال بعد پس از چند سال دوری با ایفای نقش «خشایار مستوفی» در مجموعه زیرآسمان شهر به کارگردانی مهران غفوریان دوباره به بازیگری مطرح و محبوب تبدیل شد و تا به امروز در بسیاری سریالها و فیلمها بازی کرده‌است. بازی در مجموعهٔ چارخونه به کارگردانی سروش صحت شهرت اورا چند برابر کرد.

 

جوانی حمید لولایی
 



چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب:عکسی از جوانی حمید لولایی, :: 2:40 بعد از ظهر ::  نويسنده : رضا

 

جوانان ایرانی در فیس بوک گل کاشتند

همراهان نیوز: جوانان ایرانی به صفحه  فیس بوک پادشاه عربستان هجوم آوردند و با قرار دادن کامنت "PERSIAN GULF FOR EVER" پادشاه عربستان را مجبور به بستن صفحه فیس بوک خود کردند.

 

فیس بوک


 بعد از حرف و حدیث های چند کشور عربی در مورد خلیج فارس ما ، و نیز اظهارات رییس پلیس امارات به عنوان عروسک خیمه شب بازی آمریکا و عربستان صعودی جوانان ایرانی به صفحه  فیس بوک پادشاه عربستان هجوم آوردند و با قرار دادن کامنت "PERSIAN GULF FOR EVER" پادشاه عربستان را مجبور به بستن صفحه فیس بوک خود کردند وقرار است اینبار برای صفحه فیس بوک شبکه العربیه کامنت قرار دهند تا آنها هم مجبور به بستن صفحه خود شوند .
 



چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب:جوانان ایرانی در فیس بوک گل کاشتند, :: 2:36 بعد از ظهر ::  نويسنده : رضا